کد مطلب:94719 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

نامه 063-به ابوموسی اشعری












[صفحه 735]

علی (ع) ابوموسی اشعری را به فرمانداری كوفه منسوب فرموده بود. و از كوفیان برای جنگیدن با اصحاب جمل كمك خواسته بود، كه شنید ابوموسی اشعری مردم را از یاری آن حضرت بازداشته، و به مخالفت با او تحریك و ترغیب می كند. سرانجام این نامه را به او نگاشت از بنده خدا علی امیرمومنان، به عبدالله ابن قیس. پس از حمد پروردگار و درود به رسولش. خبری از تو به من رسیده، كه هم بسود تو هم به زیان توست. آنگاه كه سفیر من نزد تو آمد، بند كمر تنگ كن، و همت نما و یارانت را از هر سو بخوان، و از كنام خود بدر آی. پس اگر كار ما را راست پنداشتی و باور نمودی، بسوی ما بیا. اما اگر ترس بر تو غلبه یافت و سست آمدی، از ما دور شو كه به خدا سوگند هر جا كه پنهان شوی، دیگران ترا یافته و بی آنكه رهایت كنند ترا نزد من آورند. سپس چنان شهد و شرنگ نیك و بدت را در هم آمیزند، كه دیگر مهلت پنهان شدن و آسوده نشستن، نیابی و از آینده خویش بیمناك گردی، درست همانگونه كه از گذشته خود هراسناكی. زیرا كه این امر اصحاب جمل آن قدرها هم كه تو پنداشتی سهل و آسان نیست، بلكه كاری است بس سخت و دشوار، و رویدادی است مصیبت زا. چاره ای نیست جز آنكه باید اشترت را سوا

ر شوی، و سختی راه را سهل كنی، و كوهستان ناهموارش را صاف و هموار سازی. عقل خود را در بند اراده خویش گیر، و عنان كار بدست آر و بهره و نصیب خود را دریاب. اما اگر نمی خواهی ما را یاری كنی، پس بجای تنگ و بی گذری كه راه رهائی از آن ممكن نیست برو، كه سزاوارست تا دیگران این كار را به انجام رسانند، و تو در خواب باشی و نگویند: فلانی كجاست؟ به خدا سوگند كه این جنگ و ستیز، براستی بدست كسی است كه به حق و عدالت حكم میكند، و هیچ بیمی ندارد از كردار كسانیكه روی از راستی برگرفته اند، و راهی راه ضلالت شده اند


صفحه 735.